ققنوس 2...
زود رفتی اما هنوز با یادت با خاطراتت با حس بودنت روز را شب میکنم... و شب ها در غم نبودنت میگریم. رفتنت را هیچ گاه باور نخواهم کرد.. چون تو را در اعماق وجود خود همیشه شاد و زنده میابم.... شمع های تولدت هنوز روشن است به این امید که بیایی... به این امید که اولین شمع ها را تو خاموش کنی! اولین شمعی را که خاموش کنی تمام غم ها محو میشوند ودیگر جایی برای غصه خوردن نیست... با اولین شمع گرچه وجودم فنا میشود ولی روحم انجاییست که همیشه ارزویش را داشتم... میدانم که تو هم احساس تنهایی میکنی! همیشه از غربت و غریب بودن میترسیدم اما اکنون تورا در میان این همه انسان غریب میبینم... چون تو همرنگ هیچکس نیستی... عجیب دلم هوایت را کرده... کاش میدانستی که با رفتنت تمام امید هایم را با خود بردی... چندی است که عجیب احساس دلتنگی میکنم.... چندی است که تمام روزهایم با حسرت سپری میشوند... دیگر از تمام بودن ها و نبودن ها بیزارم... کاش معجزه شود... سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه اخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمیشه...
Design By : RoozGozar.com |